صباصبا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

صبا عشق من و بابا

صبا و مهد کودک

صبا امروز دقیقا 3 سال و 4 ماهه شد . به پیشنهاد یکی از دوستایه بابایی تصمیم گرفتیم  بجای مهد کودک رفتن صبا رو جایی بفرستیم که علاوه بر اینکه وقت و انرزی و بچه الکی هدر نشه واسش ی بار مثبتم داشته باشه و چیز جدیدی هم یاد بگیره... واسه همین ثبت نامش کردیم کاخ کودک سیمین که هم مثه مهد بازی و تفریح داره هم باهاشون زبان هم کار میکنن. خلاصه امروز روز اول ورود صبا به اجتماع بود و البته واسه من خیلی سخت تر بود که جگر گوشمو چجوری تنها اونجا بزارم. نگرانیهایه مادرونه گاهی وقتا بد جوری ادمو اذیت میکنه. خودم بغض داشتم و مجبور بودم جلوی صبا الکی ذوق کنم که مهد جایه خوبیه که دومی نداره! صبح که لباس میپوشیدم واسش گریه میکرد که من نمیرم مهد کودک خلاصه با...
28 فروردين 1393

سال 93

عیدم با همه خوبیهاشو بدو بدو هاش مهمونیو مسافرت و شادیهاش بلاخره تموم شد و  سال 93 با یه دنیا انرزی و کلی دل مشغولی که امسال قراره چه اتفاقاتی واسمون بیفته شروع شد. صبا بزرگتر شده نق زدناش کمتر شده درکش بیشتر شده کلا دارم کم کم به یه ثباتی میرسم هرچند الان با رفتن به مهد کارم بیشتر شده ولی خوب خودم راضیم. صبا الان ترم دوم زبانه و خیلی چیز یاد گرفته یکم تو نوشتن اذیتم میکنه و تنبلی میکنه و مرتب موقع نوشتن میگه نمیتونم بنویسم دستم درد میکنه ، پام درد میکنه ، خوابم میاد، گشنمه، تشمه.... ولی خوب بلاخره مینویسه و خودشم کلی کیف میکنه. الان شیرین زبونیاش دل ادمو میبره و با هانیه هم همیشه قهره هنوز با خوابش مشکل دارم که شب تو اتاقش تنها بخواب...
28 فروردين 1393
1